انتشار ویروس کرونا و صدمات ناشی از آن، به مهمترین مسئله اجتماعی در جامعه امروز ایران تبدیل شده است؛ بهگونهای که تمام مسائل اجتماعی پیش از خود، مانند تورم و بیکاری را تحت تأثیر قرار داده و به دغدغه اول مردم جامعه تبدیل شده است.
افراد، گروهها و نهادها درباره آن میاندیشند و اقدام میکنند، در جستوجوی راهحل برای مردم در تلاش هستند، با هم مهربانتر شدهاند، قدری هم در اعمال و افکار خود دچار استرس، سردرگمی و گاهی اعمال هیجانی و غیرمنطقی هستند. اگر بهعنوان جامعهشناس کنار بایستید و این روندها و فرآیندها را مشاهده کنید، ممکن است بتوانید به توصیف و تبیین آنچه میگذرد، راه پیدا کنید.
در راستای این کندوکاو، توجه به موارد زیر ضروری به نظر میرسد:
نخست؛ مردم، غالباً از دولت انتظار دارند در اینگونه بحرانها، کار خارقالعادهای انجام دهد؛ مانند یک قهرمان وارد عرصه شود و با پیروزی کامل بر بیماری، سیل، زلزله و... کار را به پایان برساند. این توقع از دولت در جامعه ایران از دهه ۴۰ خورشیدی و همزمان با افزایش قیمت نفت و بهتبع آن، افزایش قدرت اقتصادی دولت شکل گرفته و تاکنون ادامه پیدا کرده است.
دوم؛ حاکمیتها در ایران به دلایلی، تاکنون فرصت مشارکت واقعی را برای مردم فراهم نکردهاند. حتی با مدرنسازی جامعه، شکلگیری کلانشهرها، تخریب محلات قدیمی و گسستن پیوندهای محلهای، ضد مشارکت عمل کرده است. دولت گاهی با احساس نیاز به مشارکت مردم، در جهت بسیج اجتماعی در یک مقطع خاص اقدام کرده اما مشارکت واقعی، مستمر و مؤثر نیازمند ایجاد زمینه برای گسترش نهادهای مرتبط با آن است که امروزه در ایران با خلأ این نهادها مواجه هستیم.
اما در ادامه به این موضوع میپردازم که چگونه میتوان از این موهبت، ظرفیت و ذخایر اجتماعی در راستای مشارکت اجتماعی استفاده کرد. نهادهای اجتماعی غیردولتی شامل سازمانهای مردمنهاد، خیریهها، نهادهای مذهبی، مؤسسات غیرانتفاعی، تعاونیها، اتحادیههای صنفی، ساکنان یک محله، گروههای هنری و مطبوعاتی بخش عمومی را تشکیل میدهند که حایل بین دولت و مردم است. وجود سمنهای تخصصی و توانمند در زمینههای مختلف، سبب میشود در هنگام بروز حوادث و بحرانها، این نهادها که از سرمایه اجتماعی شامل اعتماد مردم به آنها، صداقت، تعهد به منافع اجتماعی، مسئولیتپذیری، احساس نوعدوستی و همدلی با مردم، برخوردارند، بیشترین نقش را بر عهده بگیرند.
اعتماد به این نهادهای مردمی باعث میشود عملکردهای مناسبتر و مؤثرتری را شاهد باشیم و در نتیجه، همکاری و همدلی تعارضها و تضادهای مردم و دولت کاهش مییابد. به گفته هانا آرنت، فیلسوف و اندیشمند آلمانی، «آنچه افراد را متحد میکند، دنیایی است که مشترکا ایجاد میکنند، فضاهایی است که با هم در آن زندگی میکنند و نهادها و اعمالی است که بهعنوان شهروند در آن فعالیت میکنند.» حالا ممکن است علایق فردی و جمعی در تقابل با هم قرار بگیرند یا به عبارتی، انسان همواره بین فرد و جامعه در حرکت است. آنچه سبب میشود فرد به نفع علایق عمومی از خواستههای فردی خود صرفنظر کند، شادی عمومی و لذت بردن از برقرار کردن روابط همبستگی و دوستی اجتماعی با دیگران است.
از دیگر سو، به عقیده یورگن هابرماس، نظریهپرداز اجتماعی معاصر آلمانی و وارث مکتب فرانکفورت، «استمرار حیات جامعه وابسته به عملکرد صحیح ساختارهای ارتباطی است که در جوامع مدرن- در غیاب نفوذ فراگیر عوامل سنتی ایجاد کننده مشروعیت و یکپارچگی اجتماعی- دستیابی به وفاق اجتماعی و منافع جمعی را ممکن میکند. مشارکت اجتماعی دلالت بر گسترش روابط بین گروهی در قالب انجمنهای داوطلبانه، باشگاهها، اتحادیهها و گروههایی دارد که معمولاً خصلتی محلی و غیردولتی دارند و هدف آنها مشارکت و درگیر کردن مردم در فرآیندهای اجتماعی مختلف است.»
در این میان، تعدد و گستردگی سازمانهای محلی و غیردولتی در یک جامعه، شاخص وجود مشارکت اجتماعی در آن جامعه است. مشارکت اجتماعی متضمن انواع کنشهای فردی و اجتماعی در جهت دخالت در تعیین سرنوشت خود و جامعه و تأثیرگذاری بر فرآیندهای گوناگون در حوزه امور عمومی است. افراد بهطور طبیعی به مشارکت اجتماعی علاقه دارند و توانایی ارائه پیشنهادات کارآمد برای حل مسائل اجتماعی را دارند، اما عوامل مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ممکن است آن ا را دچار بیتفاوتی اجتماعی کند.
از مهمترین موانع مشارکت اجتماعی، احساس بیقدرتی، بیاثر بودن، بیاعتمادی، عدم رضایت و احساس محرومیت است. دکتر علیرضا محسنی تبریزی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، «بیتفاوتی اجتماعی را وضعیتی مینامد که طی آن، افراد بهواسطه عدم اتصال ذهنی و عینی با جامعه، با بیعلاقگی و بیاعتنایی به واقعیتهای پیرامون، از انجام مشارکت اجتماعی-سیاسی، مسئولیتهای اجتماعی، فعالیتهای دگرخواهانه و درگیری فعال و مدنی در مسائل اجتماعی پرهیز میکنند.» میتوان گفت احساس عدم اثربخشی باعث بیگانگی فرد نسبت به جامعه میشود و این احساس بیگانگی عامل بیتفاوتی اجتماعی است. اگر در جامعهای مشارکت اجتماعی واقعی شکل بگیرد، سبب ایجاد همدلی بین مردم جامعه میشود. بهعنوان نمونه، در مسئله کرونا، با احتکار و انبار کردن مایحتاج ضروری پزشکی مواجه هستیم که ناشی از کمبود روحیه همبستگی همدلی بین مردم است.
در شرایط کنونی، پیشنهاد میشود از ظرفیتها و توانمندیهای جامعه جهت مقابله با مسئله امروز جامعه ایران، استفاده شود. جامعه ایران دارای ذخایر فرهنگی، تاریخی و معنوی است که در صورت فعال شدن آن، نیروی عظیمی آزاد شده و در دسترس قرار میگیرد. همانگونه، که در زمان بروز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از این توانمندی جهت بسیج آحاد جامعه استفاده شد و به نتایج حیرتآوری منتهی شد، میتوان امروزه نیز از این ظرفیتها استفاده کرد. جلوههایی از این همبستگی و مشارکت را در کادر درمانی، پزشکان و پرستاران میتوان مشاهده کرد و میتوان این روحیه را به تمام مردم تسری داد. راهکار عملی برای مشارکت واقعی، مددکاری و مددجویی، احیای ارتباطات محلی از طریق فضای مجازی با زمینهسازی و حمایت وزارت ارتباطات است که میتواند کارکرد محلات قدیم را احیا کند و امکان شناخت مردم یک محله از همدیگر، زمینهای برای همدلی آنها نسبت به هم است. ایجاد شبکههای ارتباطی محلی، امکان یاریدهی و کمک خواهی را فراهم میکند. مساجد و سراهای محله میتواند بهعنوان کانون همبستگی و گسترش شبکه روابط بین همسایگان و اعضای یک محله، مورد استفاده قرار گیرد.
در این صورت میتوان از ذخیرههای فرهنگی جامعه ایرانی شامل نوعدوستی، مهربانی، باورهای اعتقادی، یاریگری و همدلی، جهت حل مسئله یا تقلیل آن بهره برد.
نظر شما